من یک انقلابی ام ...

سیاسی اجتماعی فرهنگی

من یک انقلابی ام ...

سیاسی اجتماعی فرهنگی

سلام
ما را یاری کنید ...

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی
  • ۰
  • ۰

بداهه شاعرانه

آدم میمونه چی بگه از این همه غربت ....

بداهه علی اکبر لطیفیان، ایوب پرندآور، کمیل کاشانی، حامد خاکی، حسین صیامی و خانم معصومی به شرح زیر است:


تیغ و سپر به دست بگیرد چه می‌شود؟
جانانه حربه دست بگیرد چه می‌شود؟

تازه عصا به دست گرفته چنین شده
شمشیر اگر به دست بگیرد چه می‌شود؟

روز ظهور پشت سر آفتاب عشق
یک شاخه پَر به دست بگیرد چه می‌شود؟

بگذار شاعر تو به عکست که می‌رسد
اینبار سر به دست بگیرد, چه می‌شود؟

ﺧﻮﻥ ﺧﻠﯿﻞ ﺩﺭ ﺭﮒ ﺍﻭ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺟﺎﺭﯼ ﺍﺳﺖ
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﺒﺮ ﺑﻪ دست بگیرد چه می‌شود؟

با سبک اصفهان و خراسانی دلش
نبض هنر به دست بگیرد چه می‌شود؟

ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﻢ ﺟﺮﻋﻪ ﺳﺨﻦ ﻣﺴﺖ ﮐﺮﺩه است
ﺟﺎﻣﯽ ﺩﮔﺮ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﭼﻪ می‌شود؟

دیدار یار کنج حرم دیدنی‌تر است
شمسی قمر بدست بگیرد چه می‌شود

تنها به لطف عشق نظرکرده می‌شوند
وقتی نظر به دست بگیرد چه می‌شود؟

ﮐﺸﺘﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺗﻠﺨﯽ ﺩﺷﻨﺎﻡ ﺍﺯ ﻟﺒﺶ
ﺷﯿﺮ ﻭ ﺷﮑﺮ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ چه می‌شود؟

آن کس که خاک را به نظر کیمیا کند
یک کوه زر به دست بگیرد چه می‌شود؟

حالا اگر به پاش سرم ارزشی نداشت
از ما جگر به دست بگیرد چه میشود؟

یک روز پرچم خبر از دوست را اگر
صاحب خبر به دست بگیرد چه می‌شود

شمشیر بسته بر کمرش در نیام صبر
تیغ از کمر به دست بگیرد چه می‌شود؟
  • ۹۴/۰۴/۳۰
  • حمید حسنی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی